۱۳۹۳ دی ۳۰, سه‌شنبه

.

استرس شبانگاهی گرفته ام
استرس شبانگاهی استرسی است که شب ها که دستم از همه جا کوتاه است به سراغم می آید؛
یا به خاطر این که عذاب وجدان دارم که در طول روز آن طور که باید بازده نداشته ام
یا در مورد اینکه کلا در مورد زندگی ام احساس خوبی ندارم و باید کاری بکنم و نمی کنم
معمولا وقتی این طور فکر می کنم به خودم می گویم خب بروم دراز بکشم و کتاب بخوانم و احتمالا حالم بهتر می شود اما بیشتر مواقع حتی همان کار را هم نمی کنم و فقط استرسم را با خودم این طرف و آن طرف می برم،
تا شب که به سختی بخوابم،
و صبح که یادم برود.
.

امشب دوباره این سردرگمی بزرگ در من بیدار شد که من دارم چه کار می کنم با زندگی ام؟ به کجا قرار است بروم. چرا آن لحظه ی تصمیم بزرگ سراغ من نمی آید. چرا دلم با هیچ چیز یک دله نمی شود.

هیچ نظری موجود نیست: