همان وقتی که ساعت را زنگ میگذاری برای ۵ صبح که تلفن بزنی سفارت و سوال کنی برای تمدید پاسپورتت. همان وقتی که از صدایت بیدار میشوم و میآیم توی هال. همان وقتی که میایستم دم در و نگاهم را میدوزم به پشتت و به صدایت گوش میدهم. همان لحظه را دوست دارم. همان لحظهای که برای بار هزارم یادم میآید چقدر تو را دوست دارم.
۱۳۹۵ فروردین ۴, چهارشنبه
اشتراک در:
پستها (Atom)