۱۳۸۸ اسفند ۱۸, سه‌شنبه

- مرتیکه فقط دنبال یه چیز بود.
- شاید. شایدم من دنبال یه چیز بودم. می دونی که ما این روزا برابری حقوق داریم! نه مثل دوره ی شماها! این روزا ما می تونیم رو بخوابیم. رو خوابیدنم خیلی خوبه.
.
ملکه زیبایی لینِین- مارتین مک دوناف
.
پ.ن. من اینو بالاخره یه روز باید اینجا می نوشتم! :)

۱۳۸۸ اسفند ۱۷, دوشنبه

اینو امروز یه نفر واسم اس ام اس زد:
پس آفریدگار در هشتم مارس سال آفرینش ناب ترین جلوه ی هنرش، نماد آفریدن را طرح انداخت.
روز زن مبارک.
.
وقتی آدم دبیرستانیه مثلا! کسایی که راهنمایی ن مثلا به نظرش خیلی کوچیک میان! اما وقتی از یه سنی آدم بزرگتر میشه یهو انگار دیگه این جوری نیست که کسی بزرگتر باشه... اینو امروز که این اس ام اس رو گرفتم احساس کردم. اینا اصلا کی بزرگ شدن؟
(از طرف یک عدد لیلای بزرگ!)

۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

Parce qu'il pleut

بارون داره میاد دوباره و من دوباره یادم میاد پیش تو نیستم.
گردنم درد می کنه و معده م می سوزه.
دلم می خواد بزنم زیر درس و کارای عقب مونده شرکت و برم حموم و زیر دوش وایسم و یادم بره.... خیلی چیزا.
.
.
پ.ن. امروز به این نتیجه رسیدم از ناخونام بدم میاد. از کناراشون بیشتر.