مثلا همینجوری شروع کنم به حرفزدن در مورد تمام صداهایی که تو سرم ن. از همه استرسها. یه حرف زدنی که یه نتیجهای هم داشته باشه. نه مثل دیشب که کلی تو تجریش راه رفتیم و حرف زدیم و آخرش من سنگینتر شدم. کاش یهو بیوفتیم رو دور تند و همه کارهامون رو انجام بدیم، و یه خورده هم شانس بیاریم. چی میشه خب؟!
۱۳۹۲ فروردین ۳۱, شنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر