خب امروز موندم خونه و نرفتم شرکت! برامم مهم نبود که یه پروژه مونده! یعنی ته دلم یهکم استرس داشت! اما کلی کار دیگه داشتم که باید اونا رو انجام میدادم. بعدشم که خوشحال بودم که میمونم خونه کتاب میخونم.
و خب الان نشستم وسط لینکهای استادا، استرس بستههایی که نرسیدن! استرس دوراهیهایی که چهجوری تصمیم بگیرم. استرس اینکه اصلا از اول آیا درست تصمیم گرفتم... و خب نمیتونم بشینم کتاب بخونم، فکرم کلی جاهای دیگه میره! امشب هم لابد میخوام برم بشینم تو سالن تیاتر به جای نگاه کردن نمایش، هی فکر کنم به تصمیمهایی که باید بگیرم و اتفاقهایی که باید بیوفتند!
۲ نظر:
چه تیاتری رفتی؟
باغ آلبالو
ارسال یک نظر