۱۳۹۱ آبان ۱۳, شنبه

.

وینسنت همسری دارد به نام هلنا. او یونانی است و موهای بلندی دارد. رنگ‌شان کرده‌است. می‌خواستم مبادی آداب باشم و نگویم که رنگ‌شان کرده‌است اما فکر نمی‌کنم برایش اهمیتی داشته باشد اگر دیگران هم بدانند رنگ موهایش طبیعی نیست. حالا هم که ریشه‌ی موها خودشان را نشان‌ داده‌اند دیگر قیافه‌اش کاملا شبیه کسی شده که موهایش را رنگ کرده. چه می‌شد اگر من و او دوستان صمیمی بودیم. چه می‌شد اگر لباس‌هایش را به من قرض می‌داد و می‌گفت، این به تو بیشتر می‌آد، پیشت بمونه. چه می‌شد اگر در میان اشک و آه مرا صدا می‌زد و من می‌آمدم آن‌جا و او را در آشپزخانه دلداری می‌دادم و وینسنت می‌خواست بیاید توی آشپزخانه و ما می‌گفتیم نیا تو. حرف‌ها زنونه‌اس! چنین صحنه‌ای را در تلویزیون دیده‌ام. دو تا زن داشتند درباره‌ی لباس‌های زیر گمشده حرف می‌زدند و یک مرد می‌خواست بیاید تو و آن‌ها گفتند نیا تو. حرف‌ها زنونه‌اس. یک دلیل  این‌که من و هلنا هیچ‌وقت دوستان صمیمی نخواهیم شد این است که او قدش دوبرابر من است. اکثر مردم دوست دارند با آدم‌هایی که همقد و اندازه‌ی خودشان باشند دوست شوند، چون این‌طوری گردن‌شان اذیت نمی‌شود. البته اگر بحث عشق و عاشقی در میان باشد موضوع فرق می‌کند چون در آن حالت تفاوت سایز خیلی هم به نظر طرفین جذاب می‌رسد. معنی‌اش این است که من همه‌جوره با تو کنار می‌آیم.
.
پاسیو مشترک – هیچ‌کس مثل تو مال این‌جا نیست – میراندا جولای

هیچ نظری موجود نیست: