امروز بهترم! روحی و جسمی فکر کنم! هنوز صدام گرفته و دماغم کیپه! ولی حالم بهتره! – نمیدونم چهجوری!- شرکت نرفتم! بیشتر بهخاطر تافل، و کمتر به خاطر مریضی – الان حسم اینه که خونه موندن چقدر خوبه! هیچ کس خونه نیست! چراغی روشن نیست و من پردهها رو هم نکشیدم و تو نور –تاریکی- طبیعی روز ابری، با کلی لباس و جوراب کوه، رو تخت نشستم و دارم خیر سرم درس میخونم! از شرکت زنگ زدن که آقای فلانی گفته اون پرزنتیشنی که قرار بود امروز بدی بهم رو ایمیل کن! و خب واقعیتش اینه که من اصلا پرزنتیشن رو آماده نکردم! ها ها! استرسی ندارم! چرا؟ نمیدونم، شاید چون ارائه چهارشنبه ست و خب حالا امروز آماده نشد، فردا! حالا برنامه دارم امروز عصر یه تاچی بکنم فایل رو! در این حد پررو یعنی! چی کار کنم خب، آخر هفته م مال خودم بود! گذشت اون روزا که روزای تعطیل هم کار شرکت رو میکردم! اون مال وقتی بود که کامیتمنت! داشتم! نه الانی که من گفتم میخوام اپلای کنم و مدیرمون مخالفت کرده که من دوره پیشرفته فلان نرمافزار رو بگذرونم، چون نیستم تو شرکت سال دیگه! جلو شونصد نفر دیگه هم اینو بلند گفت! خب منم یه کم ناراحت شدم، اما به نظرم منطقی اومد حرفش! کار خودمم به نظرم منطقیه! منی که سهشنبه از 5 صبح تا 1 شب در خدمت شرکت بودم! و چارشنبه هم از 9 صبح تا 6 به همانصورت، آخر هفتهم رو چرا باید کار کنم J
الان تو مودیم که دوست دارم هر چرتی که به ذهنم میرسه رو بگم!
.
بعدا اضافهشده:
یک- کار حادی نکردم. الان دارم فایل ارائه رو آماده میکنم. عالم و آدم رو اعصابمن! از خانواده گرفته تا آقای کنترل پروژه که یه گزارش رو هم نمیتونه مثل آدم آماده کنه! اگه مدیر بودم از این مدیر عنا میشدم که همهش دارن سر ملت داد میزنن که یه کار کوچیک هم نمیتونین انجام بدین!
دو- یه آدمی تو خونهمون پیدا شده که راه میریم ربطش میده به جوگیر بودن/ تجملگرا بودن/ چشم و همچشمی کردن مردم ایران! یه بندهخدایی هم اینجوری بود که از بد ماجرا باهاش این ریلیشن هم بودم زمانی، چنین آدمهایی همانا دهنی سرویس میکنند که بیا و ببین!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر