یک بار چند ماه پیشها خواب مشکاتیان را دیدم، که داشت بهم می گفت سنتورت را کوک کردهام، بیا بزن!
گفتم بگذارم وقتی ساز زدن را دوباره شروع کردم این را بنویسم، اما انگار تنبلتر از آنی هستم که آدم شوم! الان که دارم آهنگ گوش میدهم و دوباره بدن درد اعتیادیم شروع شده آمدم اینجا آبروی خودم را ببرم و خجالت بکشم. K
.
همینجوری نوشت: چند وقت پیشترش هم خواب دیده بودم شجریان و مشکاتیان دارند در مورد "دود عود" صحبت میکنند و من نشستهام و دارم گوش میکنم. تمام روز لبخند گندهای روی لبم بود که به به چقدر آدم مهمی هستم من!
۱ نظر:
من یک عدد سنتور غمگین دارم یه گوشه ی خونه نشسته و دوست دارم که یاد بگیرم. کسی رو ندارم این دور و برا بهم یاد بدتش. یعنی دم دستم بودی مجبورت می کردم به بهانه ی یاد دادن به من، خودت هم روزی یکی دو ساعت تمرین کنی :دی
ای سنتور نواز، سنتور بنواز!
ارسال یک نظر