۱۳۹۱ خرداد ۱۱, پنجشنبه

.


می‌دانی یک جورهایی خوب است که داریم کارهایمان را می‌کنیم و این وسط یک نیم‌چه چشم‌اندازی هم داریم و وسط این کار و بارها که هر کداممان داریم دلمان هم تنگ می‌شود. می‌دانم، می‌دانم که غصه همیشگی اینکه بیست و پنج، شش سال است که داریم می‌گوییم صبر کن فلان کار را بکنیم اول تا بهمان کار را انجام بدهیم! و این سال‌ها هی رفته‌اند، اما قبول کن تا همین‌جایش هم بد نبوده. گیریم درگیر این قواعد و عرف‌ها هم شده‌باشیم! 

هیچ نظری موجود نیست: