یعنی هنوز تموم نشده که هنوزم که هنوزه تو خوابهام یه ردپایی ازش هست؟
تقصیر منه؟ باید دنبال مقصر باشم؟ اصلن باید مقصری وجود داشته باشه؟ باید شاکی باشم؟ باید خسته باشم؟ باید گله کنم؟ باید نبخشم؟
.
اون قسمتیش که اشتباه من بود رو میدونم. و نمیخوام حتی دخالتی کنم تو حسهای بقیه. اصلن دوست دارم خوش داشته باشم کسی حواسش به من نیست، اما هرچی فکر میکنم میبینم من اهل بخشیدن نیستم و خب میدونم برای کسی هم مهم نیست. ترجیح میدم فکر کنم به این قسمت که من چه ظلمهایی به خودم کردم و کاش بتونم یه روزی خودم رو ببخشم بابت کارهایی که نکردم و تصمیمهایی که نگرفتم. اونروز شاید این خوابها هم از ذهنم بره.
.
تک مضراب:
خرها زیاد می خندند. لگد می زنند. دیوانه ها زیاد می خندند. هیچ کس را دوست ندارند. فاحشه ها زیاد می خندند. آنها همیشه متنفرند از شما. من هم زیاد می خندم. خیلی می خندم. و از همه بدم می آید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر