۱۳۹۳ آبان ۱۶, جمعه

بگذار امشب کمی بیشتر بیدار بمانم

اگر بشود برگشت، اگر بشود فهمید، دلم می خواهد بیل بردارم گذشته را شخم بزنم و بفهمم که چه شد من این قدر ضعیف شدم. شدم آدمی که نمی تواند نه بگوید. آدمی که هول می شود. آدمی که نمی تواند سوال کند...

بله می دانم فهمیدن چرایی اینها راه حل دارد، همان طور که اصلاح اینها هم راه حل دارد. من اما از دست تراپیست هم فرار کردم. سخت بود. همه چیزهایی که ساخته بودم را باید خراب می کردم.

هیچ نظری موجود نیست: