اینجا هستم! این سر دنیا. دو روز پیش فکر کنم خانه (خوابگاه؟ یا هر چیز دیگر) خودمان را تحویل گرفتیم. با کمک بچهها رفتیم خرید. بالشت و پتو و دیگ و قابلمه! و خلاصه جهیزیهمان را از والمارت خریدیم! گیج میزنم فعلا. یک چیزهایی توی دفترم نوشتهم، کمکم وارد میکنمشان. همچنان کارها زیادند و وقت کم! کاش بتوانم کارهای بیخودیم را کم کنم K (آیکون نیویر رزولوشن!) خانه هنوز خانه نیست! چرا که موکت کفش کثیف است و تا تمیزش نکنیم و گلیمی که آوردهایم را کفش نیندازیم، من حس خانه ندارم!
به عنوان همراه احساس احمقانهای دارم! انگار که مثلا من را آدم حساب نکنند! البته که بهشان حق میدهم! دنبال اینم خودم را آدم حساب کنم!
۱ نظر:
مبارکه!!!
ارسال یک نظر