۱۳۹۲ آبان ۶, دوشنبه

.

این روزها می‌گذرند به انجام دادن کارهایی که عقب مانده‌اند! می‌خواهم ببینم آیا این بار می‌توانم مثل آدم به برنامه‌هایم برسم؟ اینترنت مرا مسخ می‌کند متاسفانه! یکهو می‌بینم یک ساعت از زمانی که قرار بود کاری را شروع کنم می‌گذرد و من همچنان ولو هستم همانجایی که بودم.
بخش اعظمی از ذهنم پیش کتاب‌هایی است که می‌خواند و رویای نوشتن در سر دارد. دلش می‌خواهد خودش را بردارد ببرد یک جای آرام و خلوت بدون آدم‌ بنشیند بنویسد که حداقل بفهمد ایراد کارش از کجاست که ایده‌ها در ذهنش می‌مانند و هیچ وقت روی کاغذ نمی‎آید.
با زندگی‌م مشکل ندارم، اما به شدت معتقدم باید با بازده خیلی خیلی بیشتری کار کنم تا بتوانم به موفق شدن فکر کنم حتی! 

هیچ نظری موجود نیست: