۱۳۹۲ مهر ۸, دوشنبه

.

الان که نمی‌دونم حالم خوبه یا بد! همین الان که واقعا نمی‌دونم امیدوارم یا ناامید! می‌خوام اعتراف کنم که این آرزوها رو دارم: (همه‌شون اولویتشون یکسانه!)

دوست دارم یه روزی:
-          قضاوت دیگران برام مهم نباشه!
-          یه کتابفروشی داشته باشم با یه کافه گالری!
-          نویسنده شده باشم و کتابام هم چاپ شده‌باشن!
-          عاشق باشم همیشه!

می‌نویسم برای روزی که به اینا رسیدم! اون‌وقت اگه غر زدم حداقل یه سندی داشته باشم که مچ خودم رو بگیرم!


هیچ نظری موجود نیست: