۱۳۹۲ فروردین ۱۹, دوشنبه

شرح حال!

امسال شروع شده! طبعا برای امسالم هم کلی برنامه چیده‌ام که انجام بدهم! مقدار زیادی از عید به سفر به ولایت و خوشگذرانی در میان فامیل گذشت. ولو شدن در منزل مادربزرگ و با خیال راحت بلند بلند حرف زدن! و دریا و جنگل و خوردن!

حالا فعلا که برگشته‌ام در قدم اول سنتورم را کوک کرده‌ام و کوزه هم خریده‌ام!
دیگر اینکه تصمیم گرفته‌ام در این دو هفته باقیمانده تا عروسی‌ای که دعوتیم، این شکم و پهلو را آب کنم که لباس‌هام اندازه‌م شوند و با خیال راحت بتوانم قر بدهم! : ) در این راستا برنج رو تعطیل کرده‌ام (مگر در مواردی که مهمان باشم جای خاصی و صاحب‌خانه ناراحت شود!) و شام هم بنا نهاده‌ام که فقط سالاد و میوه بخورم! در همین راستا هر دو سه روز یک بار یه مشت کدو و بادمجون و هویج و چه و چه می‌خرم و غذام شده سوپ و سبزیجات! خوبی‌ش اینه که هم سوپ دوست دارم، هم سبزیجات! و درضمن آشپزی‌کردن برای شخص شخیص خودم را هم بسی دوست‌ می‌دارم! و راه رفتن روی تردمیل هم به صورت نامنظم!  

این پست به طور عجیبی نوشته شده! بدین‌صورت که من قبل از اینکه این کارها رو انجام بدم، نوشتمشون! و مقرر نمودم! تا وقتی که این کارها رو عملی نکردم، حق نوشتن هیچ چیز دیگه‌ای رو ندارم! 

هیچ نظری موجود نیست: