۱۳۹۱ بهمن ۱۵, یکشنبه

.

غر بزنم؟
فردا باید برم دانشگا، چراغ بنزین ماشین روشن شد امشب، بعد من هم یهو تصمیم گرفتم ماشین نبرم کلا! گفتم حالا یه کاری می‌کنم دیگه! بعد کلی جا تصمیم دارم برم که بدون ماشین بهترم هست حتی، بعد الان یادم اومد دو تا کتاب گنده تافل و جی‌مت رو هم باید ببرم فردا بدم به صاحبش! بعد خب دیگه نمی‌دونم فردا قراره کدوم چیزم رو تو دانشکده جا بزارم/ گم کنم یا چی!
یهو همه چی مزخرف و قاطی پاطی شد! برم حموم یه کم آروم شم یادم بره خیلی چیزا! 

هیچ نظری موجود نیست: