۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

جام جهانی!

نشستیم دور میز، بساط گپ و گفت و وِر و اینا به راهه، منم دارم زور می زنم "پاراز/یت" این هفته رو دانلود کنم. به امین* می گم " دیدی یارو ناف نداشت؟" می گه "آره، فک کن داشتم ایمیل می زدم به فلانی، یهو شنیدم میگه فلانی ناف نداره پخش زمین شدم" بعد من ادای خنده این پسره تو سیمپسونو درمیارم، "ها ها، ها ها، ها ها" گفتم" اگه از اول ناف نداشته پس زمان جنینی چطوری غذا می خورده؟ دستشو از دهن مامانش میاورده بیرون که سهم منو بده" مامان گفت "لابد یه فتخی چیزی گرفته و فلان و اینا!" امین میگه "نه بابا خودم شنیدم فردوسی پور گفت از بدو تولد نداشته" من گفتم "وا مگه میشه؟" بعد مامان بزرگم -مامان بابام- که خب معمولا تو همه چی باید نظر بده و اصلا راه نداره و اینا، گفت"بند نافو از هرجا ببری از همون دمِ شکم میفته" بعد مامان با تغیر در نقش عروس دراومد که "چی؟؟ نخیرم، بند نافو از هرجا ببری از همونجا رگش فلان میشه و چمی دونم چی" بعد مامان بزرگم گفت "من خودم مامام!" بعد مامانم گفت "ببخشید که من ماما م واقعا! دیگه جلو من از این حرفا نزن!" بعد من پرسیدم "کی چی گفت؟" بعد هر کی گفت چی گفت اما من نفهمیدم ولی همین جوری به مامانم گفتم "البته نظر من به شما نزدیکتره" یه کم بعد اما اعتراف کردم نفهمیدم چی شد! بعد امین تسبیح مامان بزرگمو ورداشت گفت "ببین این بند نافه! بعد شروع کرد نشون دادن که آره کلیپسو می زنن اینجای بند ناف و چی و چی" بعد شروع کرد با مامانش کرکر که آره فکر کن ناف یارو رو اینجوری ببرن و بعد آویزون باشه و بعد غش کردن رو زمین! بعد من گفتم "ناف ناقصی دارم"، بعد دوباره خاله م پهن زمین شد! بعدشم دیگه گفتیم فوتبال ببینیم.
.
.
* امین-پسرخاله م!
.
تک مضراب:
- مث اون یارو دختره که لب نداشت.
- چیزی درباره ش نشنیدم.
- اِ؟ یه دختره تو هلند به دنیا اومد لب نداشت، فک کن، لب نداشت، تا آخر عمرش نمی تونه کسیو ببوسه!
غرب غم زده- مارتین مک دوناف! (هی همه چی ناف داره امروز!)

هیچ نظری موجود نیست: