۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

پرواز در آزادیِ تهران*

یه فیلمی بود بچه بودم (بودیم) اسمش "سکوت" بود. تا اونجا که من یادمه دو بار پخش شد. یه بار همین‌جوری، یه بارم تصویربردار یا صدابردارش فوت کرده بود، به اون مناسبت نشون دادن. داستان یه مدرسه ابتدایی پسرونه بود که یه روز بچه‌ها میرن مدرسه و می‌فهمن بچه سرایدار مدرسه مریضه و واسه اینکه بتونه استراحت کنه تصمیم می‌گیرن اون روز ساکت باشن. یه گروه انتظامات تشکیل می‌شه و با یه سری پلاکارد بقیه بچه‌ها رو کنترل می‌کنند. هر دو باری که فیلم رو دیدم -و هر از چندگاهی هم بعدش- واسه‌م سوال بود که چطوری می‌شه یه هم‌چین سکوتی رو برقرار کرد. همیشه به نظرم کارگردانش موجود مسخره‌ای میومد که هم‌چین ایده‌ی غیرواقعی ای زده. همیشه تا پارسال. همیشه تا 25 خرداد پارسال، وقتی دیدم می‌شه اون همه آدم تو خیابون راه برن و صدا از کسی درنیاد. که حجم سکوتشون اون‌قدر شکوهمند باشه که از صدتا شعار هم کوبنده‌تر باشه. هیچ‌کس نمی‌تونه درک کنه اینا رو، مگه این‌که اون دوشنبه‌ی 25م تو خیابون آزادی بوده باشه. مگه کسی که تو زیرگذر یادگار از صدای پای خودش لرزیده باشه. از پارسال دیگه اون فیلم به نظرم غیرواقعی نمیاد. از دوشنبه‌ی پارسال، تو خیابون آزادی، زیرِ گذر یادگار.
.
روی سنگ قبر کیا/ نوش/ آسا نوشته "پرواز در آزادی تهران 25 خوورداد"

هیچ نظری موجود نیست: