۱۳۸۹ خرداد ۸, شنبه

آقامون اینا!

غروب که رسیدم خونه مامان تعریف کرد که آقای نقاش در تلفن زده که فردا بیاد واسه رنگ‌زدن در و گفته که "به آقاتون بگین به من زنگ بزنه". مامان هم گفته "خونه هستیم، بیاین". آقای نقاش در گفته "نه به آقاتون بگین به من زنگ بزنه". مامان گفته "آقامون دیر میاد!" آقای نقاش هم گفته "دیگه تا دوازده که میاد!".

حرفاش که تموم شد بهش می‌گم "حالا آقاتون زنگ زد؟" می‌گه "می‌بینی که آقامون هنوز نیومده!".

اینجوریاس خلاصه آدم باهاس از آقای نقاش در بخوره بعدم خودش جو بده که آقامون اینا!

۱ نظر:

م ی ل ا د گفت...

به این میگن نقاش متعهد