۱۳۸۹ اردیبهشت ۱, چهارشنبه

دلى كه تقديرش بلاست از پس پيراهن و تن پيداست، درآمد كن عاشق جان كه نياز به جامه‌دران نيست، نغمه عشق فرودش اوجـــــه

.
دل‌شدگان- علی حاتمی
.
پ.ن. یه کتاب زندگی‌نامه جویس دارم که توش از قول یکی از دوستای جویس نوشته یه روز جویس رو می‌بینه بعد از سلام و احوال‌پرسی بهش می‌گه "چه خبر از اولیس؟" جویس هم می‌گه "خیلی پیش رفتم" جناب دوست می‌گه "یعنی زیاد نوشتی؟" جویس می‌گه "یه جمله"  دوست با تعجب می‌پرسه "یعنی نمی دونستی چی بنویسی؟" جویس می‌گه "نه دنبال بهترین ترکیب کلمه‌ها بودم". غرض این‌که شده حکایت این جناب حاتمی! دیالوگ نیست که لامصب، شعره!