می دونی مدت هاست طعم واقعی آرامش یادم رفته ... خسته شدم. خیلی زیاد...
خیلی حرف دارم انگار.. اما الان واقعا مغزم و روحم نمی کشه... خسته شدم این قدر الکی خندیدم.
من از این به بعد دوست ندارم ملاحظه ی هیچ کسی رو بکنم.. نمی دونم تا حالا این کارو می کردم یا نه.. مهم هم نیست ... حوصله ی هیچ کیو ندارم..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر