۱۳۸۷ آبان ۹, پنجشنبه

دیدی وقتی یه خوابی می بینی، بیدار که می شی مو به مو یادته حتی با خودت مرورشم می کنی که مطمئن بشی یادته اما صبح که می شه به غیر از یه طرح مبهم و چند تا تصویر درهم هیچ چی ازش باقی نمونده؟ دیشب یه خواب دیدم (یعنی دو تا خواب دیدم اما یکیش اعصاب خورد کن بود دوسش ندارم) بیدار که شدم به وضوح یادم بود همه چی. احساسی که تو اون لحظه ی خاص داشتم، حرفی که زدم.... حتی وقتی بیدار شدم یه طرح دیالوگ هم واسش زدم که بنویسمشو همیشه یادم بمونه (ازون خوابا بود که دوس داشتم همیشه یادم بمونه : ) ) اما خوب الان هر چی که به ذهنم فشار میارم یادم نمیاد (یعنی حسی که داشتمو خیلیییی هم دوسش داشتم و یادمه اما کلماتی که باهاش بشه حس و نشون داد یادم نمیاد) به هر حال گفتم بنویسم تا اون حس قشنگی که تو خواب و بعد از بیدار شدن داشتم یادم بمونه. حس خوبی که باعث شد یادم بره یه خواب بد هم دیدم.

پ.ن. ازون خوابا که آدم دوس داره واقعی باشه :D

هیچ نظری موجود نیست: