۱۳۹۵ فروردین ۱۷, سه‌شنبه

روزی/ جایی / یک وقتی که خسته نباشم

پشت سر هم قرار گرفتن دو تا پست قبلی هر دوشون رو مضحک کرده. درست مثل خود زندگی.
و اینکه بالاخره یه روزی یکی از مخاطبین خاصم این افتخار رو پیدا می‌کنه که برام بعد از اجرای تیاتر گل بیاره.
یه روزی یه وقتی خستگی‌های جمع شده از تنم در می‌ره. فعلا هنوز وقت دویدنه.
.
من وقتایی که از خودم راضی‌م، وقتایی که دلم گرمه، اصلا احساس خستگی نمی‌کنم.
امروز عجیب خسته‌م اما.
و از خویش متنفر.

هیچ نظری موجود نیست: