۱۳۹۴ اردیبهشت ۷, دوشنبه

اوقات خوش آن بود واقعا :)

دنا اومده بود اینجا. بودن با دوست ۱۷ ساله خوب بود. بسیار. خیلی خوب بود که من بیکار بودم و وقت داشتیم بگردیم. با اینکه ماشین نداشتیم و تو آمریکا ماشین نداشتن تقریبا یعنی هیچ کاری نکردن اما خیلی کارا کردیم. به دو تا شهر گنده این اطراف سر زدیم. کلی پیاده روی کردیم. خرید رفتیم، قهوه خوردیم و حرف زدیم.

و خب باید برگردم به قبل و کارایی که باید انجام بدم.

یه سری چیز هم تو ذهنمه که می خواستم بنویسم. هی تنبلی می کنم.

هیچ نظری موجود نیست: