دیشب خوابم شبیه لحظههای احتضار بود.
راه افتاده بودم تو کریمخان دوستداشتنیم.
همه آدمهای زندگیم رو دیدم. همه بهم میخندیدند، با همه خوش و بش کردم و رد شدم.
مقصدی در کار نبود، فقط گذشتم و لبخند زدم.
تلکا به مازندرانی یعنی گلابی جنگلی با یه طعم گس.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر