۱۳۹۱ اردیبهشت ۲, شنبه

دورترها

امروز یک اردیبهشت است. یک روز یک اردیبهشتِ یک سال من از مدرسه برگشتم و فهمیدم تو مردی! به همین سادگی! 
امسال بعد از سفر عید، خواب دیدم با هم سفر رفته‌ایم. دو سال پیش هم بعد از سفر عید خواب دیده‌بودم که با ما بوده‌ای. نکند هر سال با ما سفر می‌آیی!
.
تک مضراب:

نه تو می‌مانی و نه اندوه،
و نه هیچ‌یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می‌گذرد، 
آن‌چنانی که فقط خاطره‌ای خواهد ماند،
لحظه‌ها عریانند.


هیچ نظری موجود نیست: