تو سالن رادیولوژی دارم راه میرم. راه میرم که مادهای که خوردم بره پایینتر تا هی برم عکس بگیرم. از صبح معطل همین کارم. اینه که میرم تو نخ آدمها. خانومهای حاملهای که واسه سونوگرافی اومدن، مادرهایی که با بچههاشون اومدن.... یکی از این مادرها چقدر منو یاد تو میندازه. زن جوونی که یه بچه یه ساله داره، با ابروهایی شبیه ابروهای تو، مهمترین چیزی که از صورتت یادم مونده. میدونی من به فرم ابروی دخترا زیاد دقت میکنم. ابروهای پر و کشیده رو دوست دارم. ابروهای پر و کشیده ای که زیاد تر و تمیز هم نباشن، یه مدتی از برداشته شدنشون گذشته باشه. ابروهای تو اینجوری بود به نظرم. همون چند بار کمی که دیدمت. چرا دوست داشتم بیشتر ببینمت؟ از همون بار اول. من که اصلا نمیشناختمت. هنوزم نمیشناسمت. اما ازت خوشم میاد. من از ابروهای کشیده و پر و چشمهای درشت تو خوشم میاد. امروز فهمیدم ناخودآگاه تو چهرهها دنبال تهمایه صورت تو ام.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر