۱۳۸۸ آبان ۴, دوشنبه


خب مسافرت خوبی بود. همه ی کارخونه رو گز کردیم و من کلا لذت بردم هی! هر چند از نظر جسمی دهنم صاف شد ولی خب دیگه قرصای صورتی رو واسه همین وقتا گذاشتن دیگه!
خوب بود همه چی. کارگرها خیلی مهربون بودن =) مثلا ما داشتیم تو قسمت ذوب رسما ذوب می شدیم! بعد می گفتیم خب دیگه بریم!! بعد آقای کارگر با یه لهجه ی کرمونی باحالی می گفت نههههه وایسین الان این جرثقیله این پاتیله رو بر می داره! نمی دونین چقدر قشنگه! یا مثلا از آقای سرکارگر می پرسیدیم آقا این لجن های طلا و نقره کجان؟ بعد کللللل کارخونه پالایش رو به ما نشون می داد. تازه یه جایی می گفت ا من اون بالا یادم رفت یه چیزیو بگم بعد شروع می کرد به تو ضیح دادن! آقا دوست داشتیم! بله!
خلاصه اینکه ما لذت بردیم! مخصوصا که تو این دوران وانفسای اقتصادی یه کارخونه رو دیدیم که سه شیفت داره کار می کنه و واسه خودش شهرکی و دو و دستکی و برویی و بیایی و ...
یه نکته جالب هم واسه من این بود که فاز اصلی این کارخونه رو سی و پنج سال پیش آمریکایی ها تو سه چهار سال ساخته بودن (اتوکد؟ جانم؟ نخیر همه ی نقشه ها رو با دست کشیده بودن!) بعد فاز یک توسعه شش سال این طورا طول کشید. فاز دو هم که فعلا داره می ره که بره! بعد اون وقت مثلا یه تانکر از سی سال پیش داره کار می کنه تر و تمیز! کنارش یه دونه تانکر از چهار سال پیش داره کار می کنه، حالت به هم می خوره. نشتی داره، داغون!! آدم واقعا خجل می شه در حد و ابعاد بنز! تازه خنده دارش این بود که یه جای کارخونه بزرگ با اسپری نوشته بودن مرگ بر آمریکا!!! یعنی دستتو تا مچ بکن تو عسل بذار دهن اینا! گاز که می گیرن هیچ! لگد می زنن ظرف عسلم چپه می کنن! ای بابا!
هیچی دیگه! رفتیم، برگشتیم. حنا و آب طلا هم وقت نشد بگیریم به جاش گلوله سابیده شده ی سگ میل * آوردیم! اورجینال! از تو آسیاب اومده بود بیرون. قاطی سنگ های مس! قبل از اینکه آهن ربا بگیرتش من گرفتم!
.
*سگ میل: آسیابی که مثل سگ کار می کنه! =)


هیچ نظری موجود نیست: