هوای عجیبی شده. انگار نه انگار که زمستونه. امروز بعد از تموم شدن کلاس، قدم زدم تو دانشگاه و وسط خاطرهها وول خوردم. بعدش هم که هوای خوب و آفتاب کمجون عصر.
امروز به خودم حال دادم و برای خودم از اون ژاکتطوریها که چند وقت بود دنبالش بودم خریدم! چایی درست کردم برای خودم با ساقهطلایی.
درسامم فردا میخونم خو!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر